آتورپاتکان
آتورپاتکان (یا آتروپاتکان)، نام باستانی منطقهای است که امروزه آذربایجان نامیده میشود
در این دوران آتروپاتکان قسمتی از ساتراپ ماد بود. وقتی که امپراطوری هخامنشی متلاشی شد، آتروپات خود را در سال ۳۲۱ پیش از میلاد مستقل کرد. پس از آن تاریخ نویسان لاتینی و یونانی این سرزمین را آتروپاتکان ماد و به مرور کمتری ماد صغیر نامیدند. نام پارسی میانه این سرزمین آتورپاتَکان و بعدتر آدوربادَگان و در فارسی جدید آذربایَجان نامیده شد
آذربایجان از نام آتروپات (در یونانی: Atropatés) مشتق شده است. آتروپات نام سرداری ایرانی بود که در جنگ میان داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی و اسکندر مقدونی در نبرد گوگامل در سپاه ایران فرمانده مادها بودهاست. آتروپات پس از شکست ایران به اسکندر پیوست و در زمستان ۳۲۸ـ۳۲۷ قم از سوی اسکندر به جای «اوکسیدات» به حکومت ماد منصوب گردید. آتروپات در ۳۲۴قم دختر خود را به پردیکاس سردار اسکندر داد. پس از مرگ اسکندر و تقسیم ممالک و متصرفات او میان سردارانش، قسمت شمال غربی ماد به او واگذار گردید و او در آنجا به استقلال به حکومت پرداخت. این ناحیه که پس از مرگ اسکندر به «ماد کوچک» (در برابر «ماد بزرگ») معروف شده بود، پس از استقلال و استقرار آتروپات در آنجا به نام او نامیده شد او سلسلهای بنیان گذاشت که مدت طولانی ادامه یافت.
این ناحیه در خط پهلوی «آتورپاتَکان» ضبط شدهاست (در یونانی: آتروپاتِنِه)، اما آتورپاتکان نماینده تلفظ این کلمه در سرتاسر عهد ساسانیان و تغییراتی که در طی چندین قرن در زبان مردم و در حروف صامت و مصوت آن روی دادهاست نیست و املای پهلوی، شکل کهن آن را حفظ کردهاست. مثلاً در کتاب «جنگهای ایران» تألیف پرکپ (پروکوپیوس) مورخ بیزانسی قرن ۶م نام این ناحیه دوبار به شکل «آدَربایْگانُن» آمدهاست که تلفظ «آذربایگان» یعنی تلفظ واقعی مردم آن را منعکس میسازد. در آخر قرن ۴م فاوستوس بیزانسی، مورخ ارمنی یک بار این نام را به صورت «آترپاتکان» و ۷ بار به شکل «آترپایکان» به کار بردهاست. آندره آس، ایرانشناس آلمانی حدس میزند که تلفظ واقعی این کلمه در قرن ۳م «آذُرباذَگان» بودهاست یعنی صامت بیواک (مهموس) انسدادی «ت» به صامت واکدار (مجهور) و سایشی «ذ» بدل شدهاست. صامت «ذ» در کلمات فارسی قدیم پس از مصوت، به «ی» بدل گردیده و به همین جهت «آدرباذگان» نیز به «آذربایگان» تبدیل شدهاست. در قرن ۳ق/۹م هنوز به پیروی از اواخر ساسانیان «آذرباذگان» گفته میشد. فردوسی در شاهنامه به جهت رعایت وزن شعر «آذر آبادگان» گفتهاست که بیانگر تلفظ واقعی مردم نبودهاست. آذربایگان که تلفظ مردم آن عصر بوده، در زبان عربی به اَذْرَبیجان و آذربیجان بدل شده که در فارسی امروزی «آذربایجان» شدهاست.
محدوده آتروپاتکان
به گفته جغرافینویسان یونانی «آتروپاتنه» از شمال به سرزمین خزرها محدود میشد و از مغرب (در حقیقت شمال غرب) رود ارس حد فاصل میان آن و ارمنستان بود و از جنوب غربی تا دریاچه مانتیانی یا ماتْیِنی (در استرابن: «سپاوتا» که به «کپاوتا» (کبوذان) تصحیح شدهاست) یعنی دریاچه ارومیه گسترده بود. مهمترین قسمت آتروپاتنه همین حوزه دریاچه ارومیه بود با مرکز آن به نام گازا یا گازاکا در میان راهی که از اکباتانا (همدان) به ارتاکسارتا (واقع در ارمنستان) میرفت. قلعه گازاکا همان «وِرا» یا «فرااسپه» (در فارسی باستان: فرا ـ دَه ـ اَسْپه = یاری دهنده و پیش برنده یا تولید کننده اسپان) بود.
وسعت دقیق آتروپاتکان به درستی مشخص نیست. به عقیده شوارتز تا دریای کاسپین میرسیدهاست ولی اینکه چه مقدار از سواحلش را در اختیار داشته مورد اختلاف (مورخین خاورشناس) است
آتروپاتکان در زمان سلوکیان
- در منابع یونانی جانشین آتروپات آرته بازان است که معاصر با حکمران سلوکیها – انتیوخوس سوم – که در طی سالهای ۲۲۳ یا ۲۲۴ تا ۱۸۷ پیش از میلاد مسیح حکمرانی میکردهاست. به استناد گزارش پولیبوس آتروپاتکان تا کوههای قفقاز کشیده شده بود و به نوشته هرتسفلد آرته بازان حکمران ارمنستان و آتروپاتکان بودهاست. انتیوخوس سوم بعد از شکست دادن مولون، ساتراپ ماد که بر علیه او شورش کرده بود، تصمیم گرفت به آرته بازان حمله کند تا بدین وسیله به کسانی که به شورشیها نفرات یا اسلحه داده بودند، هشدار داده باشد (گرچه کمک آرته بازان به مولون از نگاه اسمیت مشکوک است). آرته بازان به دلیل کهولت سنی، مقاومت چندانی در برابر آنتیوس سوم نکرد و به نظر میرسد او در ازای تائید شدن فرمانروایی اش بر آتروپاتکان، تابع فرمانروای سلوکی شد
آتروپاتکان در زمان اشکانیان
اخلاف «آتروپات» در زمان سلوکیان و اشکانیان در این ناحیه که از این پس به نام او معروف گردید حکومت میکردند. در زمان سلوکیان که زمان رواج فرهنگ یونانی در ایران بود «آتروپاتنه» تحت حکومت روحانی هواخواهان کیش مغان بود و در آنجا مغان و معابد دینی املاک وسیعی داشتند و از این رو آتروپاتنه در برابر فرهنگ یونان مقاومت میکرد. از این روست که در روایات زردشتی و در دوره اسلامی آتروپاتکان را مهد زردشت و دین زردشتی گفتهاند و ارومیه را زادگاه زردشت خواندهاند، اما بررسیهای زبانشناسی در اوستا، این معنی را تأیید نمیکند. پادشاهان آتروپاتنه در زمان اشکانیان تابع دولت اشکانی بودند.
فهرست بعضی از پادشاهان آتروپاتنه در زمان سلوکیها و اشکانیان از کتاب «نامنامه ایرانی» نقل میشود:
- . آتروپات که در ۳۲۸قم از سوی اسکندر به حکومت این ناحیه منصوب گردید؛
- . اَرْته بازان که در ۲۲۰قم با انتیوخوس سوم، پادشاه سلوکی پیماندوستی بست؛
- . مهرداد (۶۷ قم)؛
- . داریوش (۶۵ قم)؛
- . آریو بَرْزَن اول (۳۰ قم)؛
- . اَرته وازْدْ (د ح ۲۰ قم)؛
- . آریوبَرْزَن دوم (۲۰ قم ـ ۲م)، او پادشاه ارمنستان نیز بود؛
- . اَرته وازْد دوم (د ۱۰ م) که پادشاه ارمنستان نیز بود؛
- . اَرْته وازد معروف به گایوس یولیوس که در رم مرد.
اَرْته وازد پسر آریوبَرْزَن از شاهان معروف آتروپاتنهاست. او در حدود ۵۹ قم متولد گردید و در ۳۶ قم از سوی آنتونیوس (آنتوان، یکی از فرمانداران سهگانه رم) مورد حمله واقع شد. آنتوان با حمله به آتروپاتنه میخواست از سوی شمال بر خاک پارت یا دولت اشکانی بتازد. در این حمله آتروپاتنه ویران گردید و فرااسپه مرکز آن محاصره شد. ارته وازد از فرهاد چهارم پادشاه اشکانی یاری خواست و بر سپاهی از آنتوان تاخت و آن را نابود کرد. آنتوان از محاصره فرااسپه طرفی نبست و عقب نشست. فرهاد چهارم پس از عقبنشینی آنتوان، با آنکه سرزمین آتروپاتنه صدمات زیادی دیده بود، قسمت کمی از غنایم جنگی را به ارته وازد داد و او را از خود رنجاند. اَرته وازد در ۳۵ قم به آنتوان پیشنهاد پیماندوستی و نظامی کرد و آنتوان این پیشنهاد را پذیرفت و یوتاپه دختر او را به عقد پسر خود الکساندر درآورد. ارته وازد به یاری سپاهیانی که آنتوان در اختیارش گذاشته بود بر فرهاد چهارم و متحد ارمنیِ او غالب آمد. پس از شکست آنتوان در جنگ اکسیوم اَرْته وازد از فرهاد چهارم شکست خورد و اسیر شد، ولی پس از مدتی از بند رهایی یافت و نزد اکتاویوس اوگوست رفت و اکتاویوس او را با خوشرویی پذیرفت. ارته وازد در ۲۰ قم در رم مرد. خاندان آتروپات تا آغاز قرن اول میلادی در آتروپاتکان حکومت کردند. احتمال میدهند که اردوان دوم (یا سوم) اشکانی که در ۱۰م به سلطنت رسید و پیش از آن پادشاه آتروپاتنه بود از نسل و خاندان شاهی آتروپات بودهاست. به هر حال از آن پس تا قدرت یافتن ساسانیان آتروپاتنه شاهانی داشتهاست که تابع دولت اشکانی بودهاند.
آتروپاتکان در زمان ساسانیان
پس از روی کار آمدن اردشیر اول ساسانی ارمنستان مدتی در برابر او مقاومت کرد و به همین جهت احتمال میدهند که شاید آتروپاتکان نیز کاملاً مطیع اردشیر نبودهاست. در دِه خان تختی، در ۳۰ کیلومتری جنوب سلماس، کمی دورتر از جاده سلماس ـ ارومیه نقشی بر کوهاست که به عقیده متخصصان متعلق به زمان ساسانیان یا اردشیر اول است. این نقش دو سوار شاهانه را با دو پیاده نشان میدهد که محتملاً یکی از سواران اردشیر اول و دیگری شاپور اول است و بعضی هم احتمال میدهند که یکی شاپور اول و دیگری ولیعهد او باشد. ظاهراً آن دو مرد پیاده شاهان ارمنستانند که حلقه حکومت ارمنستان یا آتروپاتکان را به شاهنشاه ساسانی تقدیم میکنند، اما این استنباط بیشتر مبتنی بر حدس دانشمندان است، زیرا کتیبهای همراه این نقش نیست، گرچه لباسها و آرایشها نشاندهنده شاهنشاهان ساسانی است. اگر حدس بعضی از دانشمندان درست باشد باید گفت که اردشیر کاملاً بر ارمنستان مسلط نبودهاست، زیرا اگر چنین بود بایست این نقش به جای آنکه در مرزهای ارمنستانِ ایران و آتروپاتکان کنده شود، در عمق خاک ارمنستان کنده شده باشد و از سوی دیگر نشانه آن است که آتروپاتکان با قسمتهای غربی آن و غرب و شمال دریاچه ارومیه به دست اردشیر اول و به هر تقدیر به دست شاپور اول افتاده بودهاست. شاپور اول ساسانی در ۲۵۲م ارمنستان را فتح کرد. با فتح این سرزمین آتروپاتکان نیز طبعاً به طور کامل تابع دولت ساسانی گردید. در زمان ساسانیان ارمنستان میان ایران و روم تقسیم گردید و ارمنستانِ ایران که در مغرب دریاچه ارومیه از شمال به جنوب شرق کشیده میشد، به آتروپاتکان پیوست. از ۹ بخش که برای ارمنستان ایران ذکر کردهاند، ۲ ناحیه هیر و زراوند (به احتمال خوی و سلماس) مسلماً جزو آتروپاتکان بود. به نوشته ابودلف زراوند نام چشمه آب گرم و معدنی معروفی در کنار دریاچه ارومیه نزدیک سلماس بود.
در زمان ساسانیان ایران ۴ «فاذوسفان» (پادوسپان) داشت که هر کدام بر یکی از جهان چهارگانه مملکت حکومت میکردند. جهت شمالی شامل آتروپاتکان و ارمنستان (با «حیّز» آن) و دماوند و طبرستان (با «حیّز» آن، یعنی ظاهراً گیلان و دیلمان) بود. هنگامی که خسرو انوشروان بر تخت نشست فاذوسفانِ سمت شمالی که آتروپاتکان جزو آن بود «داذی» پسر نَخیرجان (نَخوِیرگان) نام داشت. انوشروان بر هر یک از این ناحیهها اصبهبذ (سپهبد)ی نیز تعیین کرد که فرماندی سپاه آن ناحیه را داشت. اصبهبذ شمال بر سپاه آتروپاتکان و آن سوی آن یعنی «بلاد خَزَر» ریاست داشت. به گفته ابن خرداذبه اصبهبذ شمال را آذرباذگانْ اصبهبذ میگفتند و ارمنستان و آتروپاتکان و ری و دماوند (به اصطلاح آن روز «دنباوند») که مرکز آن شلنبه بود، در این حیّز قرار داشت با طبرستان و گیلان و «ببر» و طیلسان (تالشان) و خزر و لان (ارّان) و صقالب (اسلاوها) و «اَبَر». اطلاق آذرباذگان اصبهبذ بر سپهبد این ناحیه پهناور دلیل اهمیت آتروپاتکان آن روز بودهاست. به گفته آپولونیوس آتروپاتکان در زمان اشکانیان میتوانست ۱۰٬۰۰۰ سوار و ۴۰٬۰۰۰ پیاده بسیج کند و سواران آتروپاتکان معروف بودهاند.