عبداله واعظ
ياشاسين شاهين دژ
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : علي
 
 

عبداله واعظ

عبداله واعظ
زمینه کاری ادبیات، عرفان، شعر، نجوم، فیزیک، موسیقی، ترجمه،
ملیت ایرانی
زادروز مهر ۱۳۰۵
تبریز
پدر و مادر میرزاحسن واعظ
مرگ ۵ خرداد ۱۳۷۹
تبریز
جایگاه زندگی تبریز،تهران،
 
جایگاه خاکسپاری قطعه هنرمندان وادی رحمت، تبریز
در زمان حکومت سلسلهٔ پهلوی، حمهوری اسلامی
رویدادهای مهم انقلاب اسلامی
پیشه دبیری،
کتاب‌ها فلسفه دیالکتیک،
نوشتارها در روزنامه‌های مرد امروز، صدای وطن، رهبر، پرچم اسلام.
همسر(ها) منیره پویای ایرانی
فرزندان طاها واعظ
مدرک تحصیلی دانشسرا
دانشگاه تبریز
حوزه نزد پدر - درس خارج
دلیل سرشناسی مثنوی، عرفان
 
یادداشت دکتر علی شریعتی به استاد عبداله واعظ: به متفکر گرامی استاد عبداله واعظ که از او بوی نفس رحمن را می‌شنوم و ندیده‌امش. به این امید که این بحث‌الشکوی را بخوانند چه خود از آنهاست که در این مصر غریب است و قلب یک غریب را می‌شناسد.

عبداله واعظ (زاده مهرماه ۱۳۰۵، تبریز - درگذشته ۵ خردارد ماه ۱۳۷۹، تبریز) مفسر قرآن، مثنوی معنوی، دیوان حافظ و گلشن راز شیخ محمود شبستری بود. پدرش میرزاحسن نام داشت، و سال‌ها پیش از مشروطیت همگام با پسر خاله‌اش زنده یاد میرزا حسین رشدیه از بنیان گذاران آموزش و پرورش نوین ایران بود.
کلاسهای مثنوی عبداله که بصورت هفتگی برگزار می‌شد، محلی برای دیدار دوستان و مشتاقان فرهنگ و ادب و عرفان بود.

تولد

عبداله در مهر ماه سال ۱۳۰۵ در تبریز (کوچه واعظ، خیابان شهناز، دکتر شریعتی فعلی) دیده به جهان گشود.

تحصیلات

او شش سال ابتدائی را در مدرسه ۱۵ بهمن به اتمام رسانده و پس از اتمام سال اول دوره دبیرستان، کلاس‌های دوم و سوم را در پیوسته دانشسرا ادامه داد. در همین سالها درس خارج اصول فقه را در محضر پدر و ادیب فلاحی آغاز نمود. صرف میر، مغنی اللبیب، سیوطی، الفیه، تفسیر قرآن، نهج البلاغه و مثنوی را از پدر خود و لمعه را از ادیب فلاحی و شرایع را از حاج میزرا عبدالعلی مدیری آموخت.

فعالیت‌های سیاسی

او از سال ۱۳۲۵ وارد جریانات سیاسی شده، که در پی دستگیری روانه زندان و تبعید و سرانجام زندگی مخفی و سراسر تضییق وی آغاز و تا سال ۱۳۴۴ ادامه می‌یابد. در زندان قزل قلعه کتابی تحقیقی در خصوص فلسفه دیالکتیک به رشته تحریر در می‌آورد.

فعالیت‌های فرهنگی

او از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ در روزنامه‌های مرد امروز، صدای وطن و رهبر با نام‌های مستعار یونسی، مالک جهنم، مشد علی و در روزنامه پرچم اسلام با نام و امضای خود اقدام به انتشار مقاله می‌نماید. بعد از این سالها جذب شاهکار مثنوی، کتابی که پدرش او را با آن آشنا کرده بود، می‌شود.

مثنوی

از سال ۱۳۴۰ به بعد یعنی در دوره اقامت در تهران با استاد محمد تقی جعفری و دیگر دوستان جلسات شرح مثنوی را برگزار می‌کند، که بیش از شش سال ادامه می‌یابد.

بازگشت

ایشان در سال ۱۳۴۶ به تبریز باز می‌گردد. و در آموزش و پرورش با محدودیت زیاد در دبیرستان جامی به تدریس می‌پردازد. در این سالها و به درخواست دوستان جلسات قرآن، نهج البلاغه، مثنوی، اسفار اربعه ملاصدرا و تاریخ فلسفه را راه اندازی می‌کند.

ادامه مطالعات

علاقمندی و کنجکاوی او در خصوص نجوم و فیزیک، در بخش دوم زندگی، بروزی وافرتر دارد. ترجمه کتاب فیزیک عمومی از زبان فرانسه به فارسی از کارهای ایشان در این دوره‌است.

زندگی اجتماعی

سال ۱۳۵۳ سال شروعی دیگر در عرصه اجتماعی است. ازدواج ایشان با خانم منیره پویای ایرانی که حاصل آن یک پسر و دو دختر است، ورودی به زندگی آرام را نوید می‌دهد.

بیماری

در پی عارضه قلبی و کمر دردهایی که از دوران زندان به یادگار داشت، کلاس‌های مثنوی در سال ۱۳۵۳ تعطیل می‌گردد. سال ۱۳۶۲ بیماری حنجره به سراغ ایشان آمده و دوستان را از صدای دلنشین استاد محروم می‌کند. جراحی موفقیت آمیز استاد توسط یکی از دوستان ایشان (دکتر مهدی امین فر) با وجود سکوت اجباری، ایشان را به جمع دوستان و مشتاقان بازمی‌گرداند. کلاسهای فلسفه و مثنوی دوباره شروع می‌شود. سجایای اخلاقی خدشه ناپذیر او حتی در این روزهای بیماری، حکایت از عمق روح حقیقت دوستی و تعالی خواهی ایشان دارد.

مهر دوستان

در رسای ایشان اشعاری زیادی به صورت سوگ نامه و... بر زبان دوستان جاری گشت، که خود مجموعه‌ای کامل است. نمونه زیر شعری است که استاد جواد آذر سروده‌است:

کاشکی با خط هستی این پریشانی نبود   وین غم‌آباد جهان را نقش ویرانی نبود
کاشکی در کارگاه آفرینش اینهمه   رنگها و نقش‌ها پیدا و پنهانی نبود
کاشکی در پیکر هستی ز کلک نیستی   این همه خطّ مشوش نقش پیشانی نبود
کاشکی جاوید بودی روزگار زندگی   صبح روشن را پیآمد شام ظلمانی نبود
عمر آری، دولت پا در رکاب است، ای دریغ   دولتی زین دست، پایائیش ارزانی نبود
موج خون می‌جوشد از چشم خرد، کاین موج خیز   گرچه توفانی، ولی این مایه توفانی نبود
دی ندا دادند در گوشم، که زد رای رحیل   آن گرامی دوست، در راهی که پایانی نبود

...

فوت

او در تاریخ ۵ خرداد ماه سال ۱۳۷۹ دیده از جهان فرو بست و در وادی رحمت تبریز قطعه هنرمندان مدفون است.
لطافت طبع او در شعرهایش آشکار است:

چون شبنمی به برگ گلی آرمیده‌ام   با اولین پیام خنده خورشید می‌روم

منابع

کتاب‌ها

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

با سلام و ادب خدمت شما سروران گرامي و عزيز . هدف من از ايجاد اين وبلاگ معرفي و شناساندن اصالت ريشه فرهنگ سنن بزرگان مشاهير و آثارباستاني شهر و روستاهاي اقوام متمدن آذري و ترك زبان مي باشد . ضمنآ بدون هيچ وابستگي به جناح و حزبي مديريت ميشود . خواهشمند است نظرات ارشادي خود را جهت هر چه بهتر شدن وبلاگتون ارائه فرمائيد . منتظرتون هستم . با سپاس
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان