طرزی افشار
طرزی افشار شاعر ایرانی عهد شاه عباس دوم بود که به ساختن واژهها و فعلها و مصدرهای جعلی شهرت داشت. وی از ایل افشار و مولدش روستای طرزلو در اطراف ارومیه بود و در دربار مقامی ارجمند داشت. او در اوایل سدهٔ یازدهم از اصلاحکنندگان زبان و دشمنان اشرافیت به شمار میرفت.
زندگی
طرزی افشار در روستای طرزلو در اطراف ارومیه متولد شد. بنا به گفتهٔ نویسندهٔ مجمعالفصحاء طرزی مردی ظریفِ خوشطبعِ عاشقپیشه صافاندیشه بود.طرزی از شعرای اواسط سدهٔ یازدهم قمری و معاصر با شاه صفی و شاه عباس دوم بود. وی تعلیمات ابتدایی را نزد ملای همان روستای زادگاهش فراگرفت و سپس به ارومیه رفت. در جوانی به قزوین و از آنجا به عزم تحصیل به اصفهان رفت. خود گوید:
از بلدهٔ قزوین به صفاهان سَفَریدم | بیخرجی و بیاسب خرامان سفریدم | |
یاران سفریدند به جمعیّت و من هم | یک قافله با حال پریشان سفریدم |
مدتها در اصفهان مانده و با تنگدستی روزگار گذرانده و، سرانجام به دربار شاه صفی و سپس به مجلس شاه عباس دوم راه یافت و مورد عنایت شاه عباس دوم قرار گرفت. طرزی افشار طی بحر طویلی که در دیوانش ثبت است به افشار بودن خودش اشاره میکند و میگوید از این بیم دارم که به میان افشارها و بلدهٔ ارومی برگردم و مجدداً مجبور شوم که خوانین افشار را تملق گویم.
سفرهای طرزی
از اشعار طرزی چنین استنباط میشود که وی به سفر علاقهمند بود؛ روزی به مغان و اردبیل، هفتهای به شروان و شماخی و گنجه و مازندران؛ اما هرجا و هرگاه خسته و ملول میگشت، برای گشایش دل راهی دیار خود، به ویژه تبریز، میشد:
دلم گرفت ز جاها چرا نتبریزم | گشادِ دل بُوَد آنجا چرا نتبریزم | |
علیالخصوص یخیدم ز اردبیلیدن | برای جَذوه موسی چرا نتبریزم |
او به شهرهای قم، اصفهان و شیراز هم مسافرت کردهاست و برای زیارت به نجف نیز رفتهاست. در این سیر و سفرها، بزرگترین آرزوی او زیارت کعبه بوده — که دستش نمیداده — اما سرانجام، باری راه حجاز در پیش میگیرد:
به عزمِ کعبهٔ مقصود بر راه | نهادم رخ توکّلتُ علیاللّه | |
ز شوقِ کعبه دست و پا گُمیدم | هدایت یافتم الحمدللّه | |
کنون میبصرهام افتان و خیزان | کَاَنَّ الکاه از بادِ سحرگاه |
در مسیر مکه بیشتر شهرهای عراق، قفقاز و ترکستان را دیدهاست. دیدن سرزمینهای دور و نزدیک و نشست و برخاست با ترک و عرب و تاجیک سبب شد علاوهبر آشنایی با سرزمینها، با آداب و شیوههای زیستی و معیشتیِ مردم و گفتار آنها نیز آشنا گردد. خود گوید:
تُرکیدم و تاتیدم و آنگه عربیدم | در دیدهٔ کوتهنظران بوالعجبیدم | |
شعبان رمضان گر بِپَلاوَم مَتَعَجُّب | بیآش جمادیدم و بینان رجبیدم | |
مَنعید ز وصلیدنِ او دوش رقیبم | مُشتی گَرِهانیده به جبههش ضَرَبیدم |
از سال و محل مرگ او اطلاعی نیست. به گفتهٔ بعضی تذکرهنویسان در ۱۷ ربیعالاول ۱۰۶۰ قمری، روز تولد محمد بن عبدالله، طرزی در نجف بودهاست. گویا سفری به روم و ممالک فرنگ هم کردهاست.
از آنجا که شاه عباس دوم محضر و شعر طرزی را دوست داشت و سفرهای شاعر شاه را از نکتهگویی و همدمی وی محروم میکرد، سرانجام، پای او را به زنجیر زناشویی ببست. خود گوید:
شد آن که قوّتِ پروازِ هر دیارم بود | تَأَهُّلیدم و ماندم چو مرغِ دامیده | |
مرا به سرحدِ تبریز کدخداییدن | ز سیر و شعر بِقَیْدیده و لُجامیده |
دربارهٔ منش و اعتقاد طرزی آنچه بیش از همه آشکار است دلبستگی وی به اهل بیت و علی بن ابیطالب است. چنان که گفته:
در مجمعی که مرتبه میقِسْمَتَند من | میخواهم از علی ولیُاللّه مرتبه | |
یک علیبنابیطالب نمازِ وقت کو | گرچه شمشیریده بسیار ابنملجم است | |
وِردِ سحرش به دفعِ اغیار | با شاهِ ولایت است طرزی |
طرزی تخلّص خود را از طرز و شیوهٔ نوینی که خود ابداع کرده بود برگرفته و همواره بدان طرز میبالیدهاست:
تو را طرزیا صدهزاران آفرین | که طرزِ غریبی جدیدیدهای |
یا:
به طرزِ تازه طرزی میطرازد هر زمان طرزی | ز حق مگذر حسودا گفته طرزی صفا دارد |
طرز شعر
طرزی مبتکر طرزی نوین در سخنسرایی بود بدیعهگو و ظرافتجو بود و در اشعار خود مصادر و ترکیبهای جعلی بهکار میبرد. در برخورد نخست با شعر و شیوهٔ طرزی، خواننده کمی احساس غریبی میکند و حتی ممکن است شعر را نامفهوم و شاعر را ناچیره انگارد؛ اما پس از انس و اُختشدن، معلوم میشود که شاعر، با چیرگی و در عین حال با قانونمندی اقدام به ساختن مصدرهای ساختگی و صیغههای جعلی میکند. چنان که خودش گفته:
گر چه طرزِ نو اختراعیدم | جانبِ نظم را مُراعیدم |
این طرزِ نو عبارت است از ساختنِ فعل از نام کسان و جایها، اسم عام، متعدّیکردنِ فعل لازم و به تعبیری ساختنِ فعل منحوت.
انتشار آثار
دیوان کامل طرزی افشار به همت محمد تمدن در سال ۱۳۰۹ خورشیدی به چاپ رسید و در سال ۱۳۳۸ تجدید چاپ گردید.
نمونه شعر
ز من یوسفا چون بعیدیدهای | چو یعقوب چشمم سفیدیدهای | |
دریدیدهای تیغ غمزهزدن | مرا از تغافل شهیدیدهای | |
ز نخل وصالت نمیویدهام | مرنج، ای صنوبر، که بیدیدهای | |
فغانیدهام چون نهانیدهای | ز خود رفتهام چون پدیدیدهای | |
چو دوری ز شکرلبان زاهدا | از آن چون مگسها قدیدیدهای | |
به قصد قلوب اسیران عشق | خناجیر مژگان حدیدیدهای | |
تو را طرزیا صدهزار آفرین | که طرز غریبی جدیدیدهای |
منابع
- انزابینژاد، رضا. «طرزی افشار شاعری یگانه، شیوهای یگانه». نامهٔ فرهنگستان، ش. ۱۵ (تابستان ۱۳۷۹): ۹۶-۱۰۳.
- «طرزی افشار». پورتال جامع آذربایجان غربی، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۸ خرداد ۱۳۹۱.
- «طرزی افشار». پایگاه آفتاب، ۲۲ شهریور ۱۳۸۵. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۸ خرداد ۱۳۹۱.
- محدثزاده، حسین و حبیبالله عباسی. مینا احمدیان. اثرآفرینان: زندگینامهٔ نامآوران فرهنگی ایران (از آغاز تا ۱۳۰۰ شمسی). ویرایش ۲. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۴. شابک ۹۶۴-۶۲۷۸-۲۹-۹.